علی آرامجو؛ محمدعلی کاظم بیکی
چکیده
تصوف که در پی فروپاشی حکومت مغول بهتدریج از خلوت خانقاهها پا به عرصههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نهاده بود، در دوره تسلط ازبکان بر ماوراءالنهر همچنان نقش قابلتوجهی را در این حوزهها ایفا میکرد. در این میان طریقت نقشبندیه به سبب گستردگی و نیز پیروان پرشمار از اهمیت بیشتری برخوردار بود. خاندانهای متنفذ نقشبندی ...
بیشتر
تصوف که در پی فروپاشی حکومت مغول بهتدریج از خلوت خانقاهها پا به عرصههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نهاده بود، در دوره تسلط ازبکان بر ماوراءالنهر همچنان نقش قابلتوجهی را در این حوزهها ایفا میکرد. در این میان طریقت نقشبندیه به سبب گستردگی و نیز پیروان پرشمار از اهمیت بیشتری برخوردار بود. خاندانهای متنفذ نقشبندی که در ماوراءالنهر دوره تیموری و شیبانی حضور پررنگی داشتند در دوره اشترخانیان نیز نفوذ، اعتبار و ارتباط نزدیک خود با حکومت را حفظ کردند. باوجوداین، ضرورتاً روابط میان خاندانهای مختلف نقشبندی با خوانین اشترخانی یکسان نبود. بررسی کنشهای سیاسی خاندانهای نقشبندی و عوامل مؤثر بر آن در دوره اشترخانی، موضوع پژوهش حاضر است. بنا بر یافتههای این پژوهش، شیوخ صوفی نقشبندی، طیف وسیعی از تعامل و تقابل با دستگاه قدرت را نمایان ساختند ضمن اینکه خود نیز برای مدتی کوتاه در رأس هرم قدرت قرار گرفتند. میانجیگری در میان مدعیان قدرت، نظامیگری و حکمرانی در شمار نقشهایی بود که شیوخ نقشبندی در عرصه سیاست این دوره ایفا کردند. نوع کنش شیوخ صوفی نسبت به خوانین، تابعی از منافع محلی، خاندانی و عمومی آنها بود. درحالیکه خاندانهای نقشبندی مقیم بخارا، کرسی اصلی حکومت اشترخانیان، در راستای حفظ وضع موجود، عمدتاً در پی تعامل و ارتباطی حسنه با خوانین وقت بودند و شیوخ نقشبندی سمرقند، با هدف تغییر وضع به نفع ایالت خود، غالباً در کنار مخالفان بخارا میایستادند.
جمشید روستا؛ سحر پورمهدی زاده
چکیده
ایالتِ کرمان از اوایل دهة سوم قرن هفتم هجری توسط بُراقِ حاجب، فتح شده و تا اوایل قرن هشتم هجری تحت تسلّط این حاکم قراختایی و جانشینانش قرار داشت. کاردانی بُراق و برخی از جانشینانش نه تنها ثبات سیاسی کرمان را حفظ نمود بلکه در طول بیش از هشت دهه دوام این حکومت، تأثیراتی نیز در سایر حوزههای اجتماعی، فرهنگی و بهویژه مذهبی کرمان داشت. ...
بیشتر
ایالتِ کرمان از اوایل دهة سوم قرن هفتم هجری توسط بُراقِ حاجب، فتح شده و تا اوایل قرن هشتم هجری تحت تسلّط این حاکم قراختایی و جانشینانش قرار داشت. کاردانی بُراق و برخی از جانشینانش نه تنها ثبات سیاسی کرمان را حفظ نمود بلکه در طول بیش از هشت دهه دوام این حکومت، تأثیراتی نیز در سایر حوزههای اجتماعی، فرهنگی و بهویژه مذهبی کرمان داشت. پژوهش حاضر، با کاربرد روش تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، بر آن است تا در گام نخست نوع رویکرد مذهبی حاکمان قراختایی را مورد واکاوی قرار داده و در دومین گام وضعیت مذهبی کرمان همزمان با حاکمیت آنان را تشریح نماید. از همین رو پرسش اصلی نوشتار حاضر عبارت است از اینکه: حکّامِ قراختایی کرمان چه رویکرد مذهبی داشتند و جایگاه مذاهب مختلف در کرمان همزمان با حکومت آنان چگونه بود؟ یافتههای پژوهش حاکی از آن است حاکمان قراختاییِ کرمان اگرچه دارای خاستگاهی غیرایرانی و غیرمسلمان (بودایی) بودند امّا با ورود به کرمان در حوالی سالهای 619-620ق و پایهریزی حکومت خود در این سرزمینِ جدید، زیرکانه رویکردی تازه را در حوزههای مختلف سیاسی و بهویژه مذهبی در پیش گرفتند. امری که موجبات دوام هر چه بیشتر حکومت آنها در درون فرهنگ ایرانی ـ اسلامی را فراهم ساخت.
سیامند خلیلی؛ عثمان یوسفی
چکیده
منطقۀ موکریان با داشتن آثار باستانی و تاریخی، از دوران پیش از تاریخ، در بستر حوادث تاریخی غرب ایران، نقشی اثرگذار ایفا کرده است. امارت موکری، در دورۀ آققویونلوها، توسط سیفالدین نامی، در شمال غرب ایران پیریزی شد. با ظهور دولت صفوی، سیاست واگرایی امارت موکری، در تعامل با آن دولت، از زمان صارمبیگ به عنوان دومین حاکم این امارت، ...
بیشتر
منطقۀ موکریان با داشتن آثار باستانی و تاریخی، از دوران پیش از تاریخ، در بستر حوادث تاریخی غرب ایران، نقشی اثرگذار ایفا کرده است. امارت موکری، در دورۀ آققویونلوها، توسط سیفالدین نامی، در شمال غرب ایران پیریزی شد. با ظهور دولت صفوی، سیاست واگرایی امارت موکری، در تعامل با آن دولت، از زمان صارمبیگ به عنوان دومین حاکم این امارت، آغاز گردید که معاصر شاه اسماعیل اوّل صفوی بود. این مقاله، درصدد بررسی چرایی و چگونگی مناسبات سیاسی امارت موکری و دولت صفوی، در دوران شاه اسماعیل اوّل است که تا کنون در مورد شخصیّت صارمبیگ موکری و مناسباتش با حکومت صفوی، پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. پژوهش حاضر در چهارچوب یک پژوهش توصیفی ـ تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانهای بررسی میگردد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که در جریان حملات شاه اسماعیل اوّل به موکریان، که در درجۀ اول، ناشی از توسعۀ قلمرو سیاسی شاه اسماعیل در منطقۀ آذربایجان و در درجۀ دوم، معلول سیاست مذهبی وی بود که این موضوع نیز به نوعی توجیه کنندۀ همان سیاست یکپارچه کردن و از بین بردن حکومتهای محلی در ایران بود، مناسبات سیاسی امارت موکری با دولت صفوی شکل گرفت. صارمبیگ برای حفاظت و صیانت از قلمرو سیاسی و حکومتی خویش، در مقابل شاه صفوی قد علم و در نهایت، به سوی دولت عثمانی گرایش پیدا کرد.
جمشید روستا؛ سحر پورمهدیزاده
دوره 6، شماره دوم - پیاپی 12 - بهار و تابستان 97 ، فروردین 1397، ، صفحه 153-172
چکیده
با تأملی در تاریخ حکومت محلی قراختائیان کرمان (708-619ق) میتوان دریافت که همزمان با حاکمیت این سلسله، برخی از بانوان قراختائی، با کاردانی و لیاقت، وارد عرصههای سیاسی شده و حتی میتوانند بر تخت حکومت قراختائیان کرمان، تکیه بزنند. به رغم نقش بسیار تأثیرگذار این زنان حاکمه در رونق سیاسی، اجتماعی و به ویژه اقتصادی بخشی از سرزمین ایران ...
بیشتر
با تأملی در تاریخ حکومت محلی قراختائیان کرمان (708-619ق) میتوان دریافت که همزمان با حاکمیت این سلسله، برخی از بانوان قراختائی، با کاردانی و لیاقت، وارد عرصههای سیاسی شده و حتی میتوانند بر تخت حکومت قراختائیان کرمان، تکیه بزنند. به رغم نقش بسیار تأثیرگذار این زنان حاکمه در رونق سیاسی، اجتماعی و به ویژه اقتصادی بخشی از سرزمین ایران طی قرون گذشته، در تحقیقات و پژوهشهای امروزی، توجّه و عنایت کافی به جایگاه این زنان حاکمه، مبذول نشده و خدمات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آنان مغفول مانده است. از همین رو پژوهش حاضر با کاربرد روش تحلیلی بر آن است تا ضمن معرفی این زمامداران زن، فعالیتهای مستقیم و غیر مستقیم آنان در توسعة سیاست و اقتصاد سرزمین کرمان را مورد واکاوی قرار دهد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که برخی از زنان این حکومت همچون ترکان خاتون و پادشاه خاتون توانستند بر صدر حکومت کرمان دست یافته و با ایجاد ثبات سیاسی و گسترش قلمرو، زمینه را برای رونق اقتصادی کرمان فراهم آورند
کشواد سیاهپور
دوره 5، شماره دوم-پیاپی 10- بهارو تابستان 96 ، فروردین 1396، ، صفحه 123-136
چکیده
بیگلربیگی کهگیلویه و بهبهان در عصر صفوی از موقعیت و جایگاه سیاسی ـ اجتماعی بالایی برخوردار بود. البته این جایگاه، پس از سقوط صفویه و نابسامانی کشور در دورههای افشاریه و زندیه، متزلزل شد؛ بنابراین، به دنبال درگیری و تقابل مدعیان زند و قاجار، منطقة مذکور سیاست تمایل و جانبداری قاجارها را پیشه کرد. با این حال، حدود دو دهه بعد از ...
بیشتر
بیگلربیگی کهگیلویه و بهبهان در عصر صفوی از موقعیت و جایگاه سیاسی ـ اجتماعی بالایی برخوردار بود. البته این جایگاه، پس از سقوط صفویه و نابسامانی کشور در دورههای افشاریه و زندیه، متزلزل شد؛ بنابراین، به دنبال درگیری و تقابل مدعیان زند و قاجار، منطقة مذکور سیاست تمایل و جانبداری قاجارها را پیشه کرد. با این حال، حدود دو دهه بعد از روی کار آمدن قاجار و شیوة رفتار و عملکرد آنها، ولایت مزبور بهتدریج از ثبات و امنیت دور شد و شورشهایی علیه حکمرانان جدید صورت گرفت. بیشتر این شورشها، به دلیل تحصیل مالیات و جبایت آن بود. با وجودی که ولایت مذکور بافت ایلی و عشیرهای داشت و اتحاد آنان میتوانست موجب دردسر حاکمان قاجاری شود؛ تصمیمگیران حکومت قاجار، با سیاست هوشمندانه ــ و دیپلماسی درست ــ موفق به ادارة طولانی مدت منطقه گشتند. این مقاله، با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی، موقعیت و جایگاه سیاسی ولایت بهبهان و کهگیلویه را در ارتباط با حکومت قاجار مورد مداقه قرار داده است. یافتهها نشان میدهد، حاکمان قاجار در اعمال سیاستهای خویش، موفق بودند و این روند را تا پایان حفظ و تداوم بخشیدند.