تاریخ های محلی ایران
کیخسرو خسروی نژاد؛ سهیلا ترابی فارسانی؛ اسماعیل سنگاری
چکیده
انتخاب همیشگی تیسفون در ایالت آسورستان به عنوان پایتخت توسط شاهنشاهان ساسانی، نشان از اهمّیت این منطقه در نظام کشورداری آنها داشت. ساخت شهرهای جدید و توسعهی زیرساختهای شهری، مانند سازههای آبی و گسترش کشاورزی توسط ساسانیان در این ایالت، گویای توجّه ویژه به نقش سیاسی اقتصادی شهرهای آسورستان است. بدین ترتیب بررسی وضعیت سیاسی اقتصادی ...
بیشتر
انتخاب همیشگی تیسفون در ایالت آسورستان به عنوان پایتخت توسط شاهنشاهان ساسانی، نشان از اهمّیت این منطقه در نظام کشورداری آنها داشت. ساخت شهرهای جدید و توسعهی زیرساختهای شهری، مانند سازههای آبی و گسترش کشاورزی توسط ساسانیان در این ایالت، گویای توجّه ویژه به نقش سیاسی اقتصادی شهرهای آسورستان است. بدین ترتیب بررسی وضعیت سیاسی اقتصادی این منطقه بویژه در نیم قرن پایانی سلطنت ساسانیان، که سرانجام به سقوط این سلسله انجامید، حایز اهمیت است. این پژوهش با بهرهگیری از منابع کتابخانهای و روش توصیفی تحلیلی، به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که وضعیت سیاسی اقتصادی ایالت آسورستان با مرکزیت مدائن بر سقوط و فتح آنجا بدست اعراب مسلمان چه تأثیری داشته است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهند که در اثر جنگهای مختلف، بیماریهایی مثل طاعون و سیل، قسمتهای حیاتی سیستم آبیاری ساسانیان ویران شد و در نتیجهی کاهش درآمدهای دولت و همزمان با زوال اقتصادی، نیروی نظامی شاهنشاهی نیز رو به انحطاط گذاشت. از سوی دیگر، تغییر ترکیب جمعیتی ایالت با کوچاندن اقوام یا در اثر تغییر دین مردم، تأثیرات منفی در مقاومت ایرانیان داشت و بسیاری از اهالی شهرها و در رأس آنها دهقانان، برای بهبود وضع معیشت یا حفظ امتیازات خود، ناچار به مصالحه و همکاری با اعراب شدند.
فریناز هوشیار؛ سهیلا ترابی فارسانی؛ فائزه صابری
دوره 10، شماره دوم - پیاپی20- بهار و تابستان 1401 ، مهر 1401، ، صفحه 145-158
چکیده
کرمان در دوره باستان از زمان هخامنشیان تا پایان ساسانیان همواره ساتراپی، استان و ولایتی مستقل بوده که گاه توسط شاهزادگان ساسانی اداره میشد. این ولایت پس از فتح توسط اعراب مسلمان تا دهه 50 ولایت مستقلی نبود چراکه از نیمه دوم قرن اول هجری تا حدود سال 129 ه.ق (یا 156 ه.ق/ 779 م) ضمیمه خراسان شد. موقعیت جغرافیایی کرمان و دوری این منطقه از مرکز ...
بیشتر
کرمان در دوره باستان از زمان هخامنشیان تا پایان ساسانیان همواره ساتراپی، استان و ولایتی مستقل بوده که گاه توسط شاهزادگان ساسانی اداره میشد. این ولایت پس از فتح توسط اعراب مسلمان تا دهه 50 ولایت مستقلی نبود چراکه از نیمه دوم قرن اول هجری تا حدود سال 129 ه.ق (یا 156 ه.ق/ 779 م) ضمیمه خراسان شد. موقعیت جغرافیایی کرمان و دوری این منطقه از مرکز خلافت موجب شد تا این ولایت کانون چالشهای متعدد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی گردد. در این بررسی که به روش توصیفی– تحلیلی و با اتکا به منابع کتابخانهای انجام یافته است، کوشش شده تا با واکاوی مشکلات و چالشهای پیش روی والیان اموی در اداره کرمان، سیاستها و اقدامات آنان مورد بررسی قرار داده شود. نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد که فعالیت گروههای مخالف خلافت مانند خوارج، نارضایتی مردم، فشارهای مالیاتی و استقلال والیان و عاملان حکومتی، اداره کرمان را با چالشهای متعدد مواجه ساخته بود. امویان با اعزام والیان متعدد کوشیدند تا با اعمال سیاستهای خشونتآمیز و سختگیرانه شرایط را تحت کنترل خویش درآورند؛ با اینحال عدم مدارای آنان با اهالی کرمان موجب از دست رفتن امنیت و موقعیت اقتصادی این ولایت شد و کرمان را هرچه بیشتر به کانون شورشها تبدیل کرد.
علی نادریان فر؛ سیدعلیرضا ابطحی؛ سهیلا ترابی فارسانی
چکیده
با روی کار آمدن رضاشاه و در پیش گرفتن سیاست تمرکز قدرت، تلاشهای زیادی برای استقرار قدرت حکومت مرکزی، در اقصی نقاطایران از جمله بلوچستان، انجام گرفت که با چالشهای متعددی از سوی قدرتهای محلی روبهرو گردید؛ یکی از این چالشها، طغیان دوستمحمدخان بارکزائی و جمعهخان اسماعیلزهی در سالهای 1307-1319ش بود. اینکه علّت اصلی شورش سرداران ...
بیشتر
با روی کار آمدن رضاشاه و در پیش گرفتن سیاست تمرکز قدرت، تلاشهای زیادی برای استقرار قدرت حکومت مرکزی، در اقصی نقاطایران از جمله بلوچستان، انجام گرفت که با چالشهای متعددی از سوی قدرتهای محلی روبهرو گردید؛ یکی از این چالشها، طغیان دوستمحمدخان بارکزائی و جمعهخان اسماعیلزهی در سالهای 1307-1319ش بود. اینکه علّت اصلی شورش سرداران بلوچ چه بود؟ و چگونه طغیان آنها سرکوب شد؟ سؤال اصلی این پژوهش است که کوشش میشود به روش تاریخی و شیوة توصیفی ـ تحلیلی، بر پایة اسناد طبقهبندیشده و آرشیوی سالهای 1307-1319ش بررسی و پژوهش شود. یافتههای تحقیق نشاندهندة آن است که شورش دوستمحمدخان بارکزائی و جمعهخان اسماعیلزهی، برخلاف حرکتهای دیگر این دوره در خوزستان، گیلان و آذربایجان شائبة تجزیهطلبی و استقلال نداشت و تلاشهای آنان، به علّت سلطة بیگانگان خصوصاً انگلستان، بدرفتاری نظامیان با مردم منطقه، کشف حجاب و گسترش اقتدار سیاسی و اقتصادی آنان بوده است. نگاهی دقیق به مندرجات اسناد مورد بررسی نشان میدهد که دلیل اصلی شکست حرکت خوانین بلوچ، عدم شناخت کافی آنها از دولتمردان انتهای دورة قاجار و ابتدای دورة پهلوی، بهویژه شخص رضاشاه، بوده است.