تاریخ های محلی ایران
یاسر ملازئی
چکیده
همزمان با فرمانروایی صفویان بر ایران، فصل جدیدی در مناسبات ایران و اروپا در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پیریزی شد. گردآوری اطلاعات جغرافیایی از ایران توسط اروپائیان، یکی از مهمترین نتایج گسترش فزایندۀ مناسبات ایران و اروپا در این دورۀ تاریخی بود که علاوه بر نوشتارها، در بستر ترسیم نقشههای جغرافیایی نیز، بروز و ظهور پیدا ...
بیشتر
همزمان با فرمانروایی صفویان بر ایران، فصل جدیدی در مناسبات ایران و اروپا در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پیریزی شد. گردآوری اطلاعات جغرافیایی از ایران توسط اروپائیان، یکی از مهمترین نتایج گسترش فزایندۀ مناسبات ایران و اروپا در این دورۀ تاریخی بود که علاوه بر نوشتارها، در بستر ترسیم نقشههای جغرافیایی نیز، بروز و ظهور پیدا کرد. سفرنامۀ اولئاریوس از ایران و درج یک نقشۀ جغرافیایی از ایران در ضمیمۀ این سفرنامه، یکی از مصداقهای بارزِ تکاپوهای اروپائیان برای کسب آگاهیهای جغرافیایی از ایران عصر صفوی به شمار میرود. در این نقشۀ جغرافیایی، ضمن اشاره به مجموعهای از پدیدههای انسانی و طبیعی، در شمال ایالت خراسان، یک پدیدۀ طبیعی با نام «دریاچۀ باباقمبر»، مکانیابی شد. در همین راستا، سؤال مشخص مقاله اینست که ریشۀ تاریخی نام باباقمبر در نقشۀ اولئاریوس که بر دریاچهای در خراسان اطلاق شده چیست و چرا اولئاریوس از این نام برای نامگذاریِ این دریاچه، استفاده کرد؟ این پژوهش کوشید تا با شیوۀ کتابخانهای و تحلیل و تطبیق دادههای تاریخی و جغرافیایی بازتابیافته در تواریخ محلی، نُسَخِ خطّیِ کمتر شناخته شده، نقشههایِ تاریخی و نوشتههای جغرافیایی، ادبی و تاریخنگاری و همچنین فرهنگنامههای جغرافیاییِ اروپایی، بدین سؤال پاسخ دهد. یافتهها نشان میدهد که منظور اولئاریوس از دریاچۀ باباقنبر، به نظر همان دریاچۀ ساریقمیش است که در حدفاصل بین دریاچۀ خوارزم و دریای مازندران قرار داشت. نام برگزیدۀ اولئاریوس برای دریاچۀ باباقنبر، منتسب به نام یکی از غلامان و پیشخدمتهای امام علی(ع) به نام «قنبر» بود که طبق روایتهای تاریخی، برای مدتی او و فرزندانش در خراسان حضور داشتند. جایگاه دینی و اجتماعی قنبر در جامعۀ خراسان، باعث شد تا او و فرزندانش وجهۀ اجتماعی قابلتوجهی به ویژه در تصوف پیدا کنند. همین اعتبار دینی و اجتماعی، زمینهای برای آدام اولئاریوس فراهم کرد تا در مکانیابی دریاچۀ ساریقمیش، از نام باباقنبر استفاده نماید.
اسماعیل حسنزاده
چکیده
کیائیان در طول 231 سال حاکمیت خود در گیلان، فراز و نشیبهای زیادی در روابط با حکومتهای محلی و منطقهای پشت سرگذاشتند. در هر مقطع، بهتناسب ضرورتهای سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی، سیاستهایی اتخاذ میکردند. یکی از این مقاطع دورة حاکمیت کارکیا میرزاعلی (883-909ق) بود که با بحران زوال در حاکمیت آققویونلوها همزمان شد. این همزمانی ...
بیشتر
کیائیان در طول 231 سال حاکمیت خود در گیلان، فراز و نشیبهای زیادی در روابط با حکومتهای محلی و منطقهای پشت سرگذاشتند. در هر مقطع، بهتناسب ضرورتهای سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی، سیاستهایی اتخاذ میکردند. یکی از این مقاطع دورة حاکمیت کارکیا میرزاعلی (883-909ق) بود که با بحران زوال در حاکمیت آققویونلوها همزمان شد. این همزمانی موجب عدول میرزاعلی از سیاست خارجی سنتی خاندان مبتنی بر تابعیت در قبال حکومت مرکزی ایران و اتخاذ سیاست تقابل تهاجمی گردید. این مقاله، با بهرهگیری از منابع اصلی این دوره و تحلیل مضمونی روایتهای تاریخی، به دنبال تبیین تأثیر اصلاحات بر بیثباتی داخلی و علل شکست سیاست تقابل تهاجمی در قبال آققویونلوهاست. همزمانی اجرای اصلاحات داخلی با اتخاذ سیاست خارجی جدید به تشدید رقابتهای درون خاندان کیائی انجامید. شکستهای متعدد میرزاعلی در سیاست خارجی از جمله درقبال مرعشیان مازندران، آققویونلوها و سایر حکومتهای محلی به ازدست رفتن بخشی از قلمرو سنتیشان منجر شد. در نتیجه این شکستها و تشدید نارضایتی داخلی، میرزاعلی به قتل رسید و حکومت کیائیان مجبور به تابعیت از حکومت مرکزی ایران شد.
سید حسن قریشی کرین؛ آرش قنبری
دوره 3، سال سوم-شماره دوم-پیاپی 6 بهار و تابستان 94 ، مهر 1394، ، صفحه 122-136
چکیده
ایلات کرد از همان آغاز حکومت صفویان تا سقوط این سلسله جایگاه در خور توجهی داشتند. هر چند حضور و قدرت کردها در هر دوره از حکومت صفویان متفاوت بود، به این معنی که گاهی نقشی پررنگ و اساسی و گاهی ضعیف و بیتأثیر داشتند، این یک واقعیت غیر قابل انکار است که کردها در دوران صفویان، اهمیت بسزایی برای حکومت مرکزی داشتند. چرا که محل زندگی این ...
بیشتر
ایلات کرد از همان آغاز حکومت صفویان تا سقوط این سلسله جایگاه در خور توجهی داشتند. هر چند حضور و قدرت کردها در هر دوره از حکومت صفویان متفاوت بود، به این معنی که گاهی نقشی پررنگ و اساسی و گاهی ضعیف و بیتأثیر داشتند، این یک واقعیت غیر قابل انکار است که کردها در دوران صفویان، اهمیت بسزایی برای حکومت مرکزی داشتند. چرا که محل زندگی این قوم در منطقهای واقع شده بود که بیش از پیش به اهمیت آنها میافزود و این عامل مهم هم مرزی و همسایگی با دولت عثمانی بود. از آنجا که ایلات کرد در قلمرو دو حکومت صفویان و عثمانیها ساکن بودند، در نتیجه، کردها گاهی در سیاستهای اتخاذ شده دو دولت یادشده مؤثر بودند. هدف از این تحقیق تبیین نقش مناطق کردنشین به عنوان یک منطقه مهم مرزی است که بین دو دولت قدرتمند آن روزهای جهان اسلام، یعنی ایران و عثمانی، قرار گرفته بود.روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و از منابع تاریخی دست اول بهره برده شده است.