تاریخ های محلی ایران
امیرحسین حاتمی
چکیده
قزوین در چند سده اخیر بویژه از دوره صفوی به بعد به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و تاریخی خود، همواره متأثر از تحولات مهم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده است. این تحولات همه جنبههای زندگی شهری بویژه جمعیّت قزوین را تحت تأثیر قرار داده است. از این رو، در این پژوهش تلاش میگردد با روش تحلیلی ـ تطبیقی و با هدف توضیح مهمترین مؤلفههای تأثیرگذار ...
بیشتر
قزوین در چند سده اخیر بویژه از دوره صفوی به بعد به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و تاریخی خود، همواره متأثر از تحولات مهم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده است. این تحولات همه جنبههای زندگی شهری بویژه جمعیّت قزوین را تحت تأثیر قرار داده است. از این رو، در این پژوهش تلاش میگردد با روش تحلیلی ـ تطبیقی و با هدف توضیح مهمترین مؤلفههای تأثیرگذار بر تغییرات جمعیتی، این تغییرات مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. بر مبنای یافتههای پژوهش تغییرات جمعیتی قزوین ارتباط مستقیمی به تحولات کلی و عمومی در سطح کشور داشته است. در واقع مجموعه عواملی همانند عامل سیاسی (انتقال پایتخت)، عامل اجتماعی (جابجاییهای گروههای مختلف قومی ـ قبیلهای)، عامل نظامی (جنگهای متعدد)، عامل اقتصادی (رونق یا رکود اقتصادی) و عوامل طبیعی (بیماری و زلزله) بیشترین دگرگونیهای جمعیتی در قزوین را در پی داشته است.
تاریخ های محلی ایران
فاطمه جعفرنیا؛ محمد عزیزنژاد؛ رمضان بیدار
چکیده
خاندان زیاداوغلی قاجار از خاندانهای مهم و بانفوذ منطقهی قفقاز بودند که از فرآیند دگرگونی ساختار سیاسی و اداری حکومت صفوی پدید آمدند. این خاندان تیرهای از ایل قاجار بودند که با حمایت پادشاهان صفوی در نواحی قراباغ قدرت گرفتند و از حامیان مهم استقرار حاکمیت سیاسی صفویه در منطقهی قفقاز به شمار میرفتند. عدم تصویر روشن از نقشآفرینی ...
بیشتر
خاندان زیاداوغلی قاجار از خاندانهای مهم و بانفوذ منطقهی قفقاز بودند که از فرآیند دگرگونی ساختار سیاسی و اداری حکومت صفوی پدید آمدند. این خاندان تیرهای از ایل قاجار بودند که با حمایت پادشاهان صفوی در نواحی قراباغ قدرت گرفتند و از حامیان مهم استقرار حاکمیت سیاسی صفویه در منطقهی قفقاز به شمار میرفتند. عدم تصویر روشن از نقشآفرینی این خاندان در منطقهی قفقاز در عرصهی سیاسی و نظامی در دورهی حکمرانی شاهطهماسب اول از مسائل تاریخی است که احتیاج به واکاوی دارد. این پژوهش درصدد پاسخ به این سوال است که این خاندان با محوریت شاهوردی سلطان زیاد اوغلی چه نقشی در تحولات سیاسی قفقاز در دورهی شاه طهماسب اول داشتند؟ هدف اصلی این پژوهش تبیین عملکرد شاهوردی سلطان زیاد اوغلی جدّ این خاندان در دورهی شاهطهماسب اول در حوادث سیاسی قفقاز است. یافتهها نشان میدهد که خاندان زیاد اوغلی حراست از سرحدهای دولت صفوی در مقابل عثمانیها را بر عهده داشتند. همچنین رسیدگی به امور داخلی گرجستان و سرکوب شورشهای ضد حکومت صفوی در گرجستان از دیگر وظایف این خاندان بود. به عبارت دیگر، مهمترین نقش این خاندان، تثبیت و استمرار حاکمیت سیاسی حکومت صفوی در منطقهی قفقاز بود. روش مورد استفاده در این پژوهش مبتنی بر روش توصیفی و تحلیلی است.
محمدعلی پرغو؛ ولی دین پرست؛ علیرضا کریمی؛ خلیل محمدی
چکیده
دولت عثمانی در عهد مراد سوم، به سال 986ق. / 1578م. با توجه به ضعف صفویان به ایران حمله کرد. نتیجۀ هجوم عثمانیها بعد از 12 سال جنگ، جدایی بخش بزرگی از غرب کشور و ازجمله آذربایجان بود. طی معاهدۀ استانبول اول، تبریز و بخش بزرگی از آذربایجان بهطور رسمی به دولت عثمانی ملحق شد. عثمانیها با احداث یا تعمیر قلاع در گام اول، و تعیین «بیگلربیگی» ...
بیشتر
دولت عثمانی در عهد مراد سوم، به سال 986ق. / 1578م. با توجه به ضعف صفویان به ایران حمله کرد. نتیجۀ هجوم عثمانیها بعد از 12 سال جنگ، جدایی بخش بزرگی از غرب کشور و ازجمله آذربایجان بود. طی معاهدۀ استانبول اول، تبریز و بخش بزرگی از آذربایجان بهطور رسمی به دولت عثمانی ملحق شد. عثمانیها با احداث یا تعمیر قلاع در گام اول، و تعیین «بیگلربیگی» و «قاضی» و «دفتردار» برای مناطق اشغالشده در گام دوم، کوشیدند این مناطق را برای همیشه ضمیمه قلمرو خود کنند. به قدرت رسیدن شاه عباس اول معادلات سیاسی بین دو دولت را به کلی تغییر داد؛ درنتیجه سیر وقایع به بازپسگیری مناطق از دست رفته از طریق انجام یک سلسله عملیاتهای نظامی منتهی شد.
تحولات تبریز و آذربایجان در طول مدت اشغال آن، تقریبا بهطور کامل، برای ایرانیان نامعلوم است؛ چراکه نه تواریخ صفوی، و نه محققان ایرانی بعدی بدان اقبال نشان ندادهاند. از اینرو، رویکرد اصلی مقاله حاضر روشن نمودن شیوه سلوک عثمانیها با مردم مناطق اشغالی و بهطور متقابل، رفتار مردمان آن نواحی با کارگزاران عثمانی است. به بیان دیگر: بررسی مختصر اقدامات عثمانیها در آذربایجان مسئلۀ اصلی این پژوهش است. این پژوهش با تکیه بر اسناد دولت عثمانی، به ویژه، «دفترهای مهمه» تهیه گردیده است. در تحقیق حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی با بهرهگیری از منابع عثمانی- ایرانی، به تبیین مختصر این نقطۀ مبهم از تاریخ کشور پرداخته شده است.
عبدالهادی خادمیانی؛ محبوب مهدویان؛ امیر عبدالهی
دوره 10، شماره دوم - پیاپی20- بهار و تابستان 1401 ، مهر 1401، ، صفحه 91-102
چکیده
بررسی روابط ایلات و قبایل، از مباحث مهم تاریخ ایران است. این مسئله در دوره صفویه، بهویژه در نواحی غربی ایران، به علت روابط خصمانه با دولت عثمانی، اهمیت بیشتری دارد. در این مقاله کنشگری دو طایفه از طوایف کُرد این منطقه، یعنی اردلان و زنگنه، در تحولات منطقهای، کشوری و بینسرزمینی مورد بررسی تحلیلی قرار گرفته است. اینکه روابط درونی ...
بیشتر
بررسی روابط ایلات و قبایل، از مباحث مهم تاریخ ایران است. این مسئله در دوره صفویه، بهویژه در نواحی غربی ایران، به علت روابط خصمانه با دولت عثمانی، اهمیت بیشتری دارد. در این مقاله کنشگری دو طایفه از طوایف کُرد این منطقه، یعنی اردلان و زنگنه، در تحولات منطقهای، کشوری و بینسرزمینی مورد بررسی تحلیلی قرار گرفته است. اینکه روابط درونی (با یکدیگر) و بیرونی (با دولت مرکزی ایران و عثمانی) آنان، عمدتاً دارای چه مؤلفههایی بوده و تأثیرگذاری این روابط در تحولات منطقه چه بوده است؟ در این پژوهش بهصورت توصیفی- تحلیلی و با مراجعه به منابع اصلی، بهویژه منابع محلی کردی و فارسی، با محوریت سؤال تحقیق، دادههای تاریخی استخراج، و پس از سنجش و ارزیابی محتوایی، با رویکردی تحلیلی تنظیم شده است.نتایج تحقیق نشان میدهد در عصر صفوی طوایف مذکور، بهویژه طایفه اردلان که حاکمیت ایالات کردستان را در اختیار داشتند، از کنشگران سیاسی و نظامی در غرب کشور بوده و اهمیت فراوان یافته بودند. در این دوره آنان، از یکسو با نوع رابطهای که با دولت صفوی برقرار کرده و از سوی دیگر به علت درگیریهای دائمی که با یکدیگر داشتند، زمینه بروز ناآرامیهای پیوستهای را در ایالتهای کردستان و کرمانشاهان به وجود آورده بودند که گاه دولت مرکزی را نیز با چالشهایی مواجه ساخته بود. در اواخر دولت صفوی، ضعف درونی طایفه اردلان و پراکندگی اجباری افرادی از ایل زنگنه در مناطق مختلف ایران به دستور شاهان صفوی، بهتدریج آنان را به سمت پرهیز از درگیری و تمایل به تعامل با یکدیگر هدایت نمود.
منیژه کرمی؛ مهری ادریسی؛ نظامعلی دهنوی؛ صالح امین پور
چکیده
ایل کلهر یکی از ایلات برجسته در غرب ایران است که از گذشتههای دور در کوهپایههای زاگرس سکونت داشته و همچون سایر ایلات در تاریخ سیاسی و نظامی ایران نقش ایفا کرده است. این پژوهش با هدف روشن کردن جایگاه ایل کلهر در رویدادهای سیاسی و نظامی غرب کشور و با توصیف و تحلیل دادههای منابع دست اول، تاریخهای محلّی و متون تحقیقی معتبر در پی ...
بیشتر
ایل کلهر یکی از ایلات برجسته در غرب ایران است که از گذشتههای دور در کوهپایههای زاگرس سکونت داشته و همچون سایر ایلات در تاریخ سیاسی و نظامی ایران نقش ایفا کرده است. این پژوهش با هدف روشن کردن جایگاه ایل کلهر در رویدادهای سیاسی و نظامی غرب کشور و با توصیف و تحلیل دادههای منابع دست اول، تاریخهای محلّی و متون تحقیقی معتبر در پی پاسخگویی به این پرسشها است که روابط ایل کلهر با حکام ایران از دورة صفویه تا پایان دورة حاکمیت محمدشاه قاجار چگونه بود؟ و این ایل چه نقش و جایگاهی در روابط ایران و عثمانی ایفا نمود؟یافتههای پژوهش حاکی است که سران ایل کلهر نسبت به ایل زنگنه نفوذ و توان کمتری در قدرت و دربار شاهان صفویه داشتند، زیرا شورشهای مداوم این ایل به خصوص در نیمه نخست حاکمیت این سلسله تا روزگار حکمرانی شاهعباس اول به بیتوجهی قدرت حاکم به سران این ایل منجر گردید. در دورۀ افشاریه به دلیل درگیریهای نادر با عثمانی و لزوم همراهی ایلات غرب، بهبودی نسبی در مناسبات ایل کلهر با حاکمیّت حاصل شد. در روزگار زندیه بزرگان ایل کلهر با یاری رساندن به کریمخان زند در دستیابی به سلطنت و نیز با برقراری پیوندهای خانوادگی با وی، نقش تاریخی خود را در کنار قدرت مرکزی ایفا نمودند. ایل کلهر در دورة قاجاریه و حکمرانی محّمدعلیمیرزا دولتشاه بر کرمانشاه تا پایان حکومت محمدشاه قاجار نقش مؤثری در نبردهای ایران و عثمانی به عهده داشت.
قربانعلی کنارودی
چکیده
خاندان محلی روزافزون در پناه قلعهها و جنگلهای سوادکوه و پیوستن به حکومت سادات مرعشی و انجام خدمات نظامی به آنان، توانستند بیش از یک سده بر سوادکوه و بخشهایی از مازندران شرقی حکومت کنند. مهمترین و معروفترین حاکمان این خاندان، آقارستم و آقامحمد روزافزون بودند که همزمان با شکلگیری و تثبیت صفویان در ایران، حکومت میکردند. ...
بیشتر
خاندان محلی روزافزون در پناه قلعهها و جنگلهای سوادکوه و پیوستن به حکومت سادات مرعشی و انجام خدمات نظامی به آنان، توانستند بیش از یک سده بر سوادکوه و بخشهایی از مازندران شرقی حکومت کنند. مهمترین و معروفترین حاکمان این خاندان، آقارستم و آقامحمد روزافزون بودند که همزمان با شکلگیری و تثبیت صفویان در ایران، حکومت میکردند. نوشتار حاضر با توجه به جنبههای تاریخی مسئله و هدف پژوهش، با استفاده از روش تحقیق تاریخی، با تأکید بر تحلیل و بررسی دادههای منابع تلاش دارد پاسخ مناسبی به این پرسش دهد که روند شکلگیری و گسترش خاندان محلی روزافزون در مازندران و علل سقوط آنان چه بوده است؟یافتههای تحقیق نشان میدهد خاندان روزافزون با انجام خدمات متعدد نظامی و سیاسی، اعتماد مرعشیان را جلب کرده و حکومت نواحی سوادکوه و اطراف آن را بهدست آوردند. ظهور خاندان صفوی و گسترش قلمرو سیاسی و جغرافیایی آن در نواحی شمالی ایران و از سوی دیگر سیاست غلط آقارستم روزافزون در حمایت از شیبکخان ازبک و اختلاف و درگیری مستمر آقامحمد روزافزون با سادات مرعشی و ایجاد ناامنی در مازندران موجب شد تا شاه اسماعیل و جانشین او، شاه تهماسب، به تضعیف و سپس به حذف خاندانهای محلی ـ از جمله خاندان روزافزون ـ رضایت دهند.
محمد مهدی روشنفکر؛ رضا معینی رودبالی
چکیده
ایالت کهگیلویه در روزگار صفوی (907-1135ق) یکی از ایالات مهم و از بیگلربیگیها محسوب میشد و حاکمنشینهای متعددی از جمله حویزه، دزفول و بصره در زمرة آن قرار داشت. محدوده جغرافیایی آن از شهر امروزی یاسوج آغاز و به سواحل خلیج فارس در بندر دیلم ختم و مناطقی چون بهبهان و رامهرمز را شامل میشد. پادشاهان صفوی همواره برای این ایالت اهمّیت و ...
بیشتر
ایالت کهگیلویه در روزگار صفوی (907-1135ق) یکی از ایالات مهم و از بیگلربیگیها محسوب میشد و حاکمنشینهای متعددی از جمله حویزه، دزفول و بصره در زمرة آن قرار داشت. محدوده جغرافیایی آن از شهر امروزی یاسوج آغاز و به سواحل خلیج فارس در بندر دیلم ختم و مناطقی چون بهبهان و رامهرمز را شامل میشد. پادشاهان صفوی همواره برای این ایالت اهمّیت و اعتباری ویژه قائل بودند. بخش عمدة این توجه ناشی از موقعیت سوقالجیشی و توان نظامی آن بود. همچنین از طریق این ایالت امنیت خلیج فارس تأمین میشد. همین وضعیت سبب گردید تا نزدیک به یک قرن حاکمیت و فرمانروایی ایالت کهگیلویه به سران قدرتمند و متنفذ ایل افشار واگذار گردد. موقعیت سیاسی و ویژگیهای خاص اقلیمی و کوهستانی بودن بخشهایی از آن سبب توجه مخالفان حکومت صفوی به آن شد. در مواقعی نیز پناهگاه و سنگر مبارزه مخالفان حکومت صفوی بود و این خود توجه بیشتر حکومت را میطلبید. پژوهش حاضر برپایة پرسش نقش سیاسی و نظامی ایالت کهگیلیویه در عصر صفوی سامان یافته است. این پژوهش از نوع پژوهش تاریخی و با روش «توصیفی ـ تحلیلی» و با استفاده از منابع کتابخانهای و مطالعات میدانی، صورت گرفته است. دادههای تاریخی گردآوری و سپس ارزیابی و تجزیه و تحلیل و سرانجام استنتاج از آن صورت گرفته است.
قربانعلی کنارودی؛ سهیلا نعیمی
چکیده
خان احمدخان گیلانی (943-1000ق)آخرین حاکم حکومت آل کیا در گیلان است که در سال1000ق بنا به دلایل سیاسی، اقتصادی و مذهبی به وسیلة شاه عباس یکم ساقط شد. برخورد مورّخان عصر صفوی با حکومت آل کیا در سه مقطع قابل بررسی است: در مقطع اوّل به پاس پناهنده شدن اسماعیل میرزا به گیلان، با احترام از آل کیا یاد میکنند؛ در مقطع دوم که مصادف با حکومت شاه طهماسب ...
بیشتر
خان احمدخان گیلانی (943-1000ق)آخرین حاکم حکومت آل کیا در گیلان است که در سال1000ق بنا به دلایل سیاسی، اقتصادی و مذهبی به وسیلة شاه عباس یکم ساقط شد. برخورد مورّخان عصر صفوی با حکومت آل کیا در سه مقطع قابل بررسی است: در مقطع اوّل به پاس پناهنده شدن اسماعیل میرزا به گیلان، با احترام از آل کیا یاد میکنند؛ در مقطع دوم که مصادف با حکومت شاه طهماسب بود، به دلیل بروز برخی اختلافات بین طهماسب و خان احمدخان که به دستگیری و زندانی شدن وی منجر شد، مورخان رفته رفته در نوشتههای خود دست از حمایت حکومت کیایی کشیدند؛ مقطع سوم با حکومت شاه عباس و برچیده شدن حکومت کیایی همزمان بود. این پژوهش بر آن است تا با بررسی متون تاریخی عصر صفوی، ضمن تجزیه و تحلیل و بیان صحت و سقم گزارشهای آنها به این پرسش پاسخ دهد که علت دیدگاههای متفاوت منابع تاریخی صفوی دربارة شخصیت خان احمدخان گیلانی چه بوده است؟ منابع تاریخی این عصر با نگاهی جانبدارانه به حکومت صفوی، تلاش دارند با حمایت از اقدام شاه عباس در حمله به گیلان، خان احمدخان را مقصر اصلی این اقدام جلوه دهند.
مجتبی جوکار؛ رضا معینی رودبالی
چکیده
لشنی، به عنوان یکی از ایلات کوچک فارس، دوران پرفراز و نشیبی را طی نموده است. از این ایل اولین بار در منابع اواخر دورة صفویه نام برده شده که در مبارزه علیه افغانها شرکت نمودند. با قدرتگیری کریمخان زند و حضور وی در فارس، لشنیها با وی متحد و جزئی از ایل زند شدند. در اوایل دورة قاجار بخشی از لشنیها به دیگر مناطق تبعید و اکثر ایشان ...
بیشتر
لشنی، به عنوان یکی از ایلات کوچک فارس، دوران پرفراز و نشیبی را طی نموده است. از این ایل اولین بار در منابع اواخر دورة صفویه نام برده شده که در مبارزه علیه افغانها شرکت نمودند. با قدرتگیری کریمخان زند و حضور وی در فارس، لشنیها با وی متحد و جزئی از ایل زند شدند. در اوایل دورة قاجار بخشی از لشنیها به دیگر مناطق تبعید و اکثر ایشان در قشقایی پناهنده شدند. در سال 1291ق، پس از جدایی از قشقاییها، این ایل که به عنوان تیول به خاندان حکمت واگذار شده بود، در حوادث فارس علیالخصوص مبارزه علیه پلیس جنوب نقش پررنگی ایفا کرد. این سؤال مطرح شده است که این ایل در ولایت فارس از اواخر دورة صفویه تا پایان حکومت قاجار چه نقش و جایگاهی داشته است؟ در پاسخ این فرضیه آمده که لشنیها ایل کوچکی بودند که سالها پیش از شکلگیری حکومت زند در فارس ساکن بودند و در فراز و نشیب تاریخی، هرگاه با افراد، حکومتها و قبایل قدرتمند پیوند و ارتباط مییافتند در تحوّلات و حوادث فارس تأثیرگذار بودند. این پژوهش سعی بر آن دارد تا به روش تحلیلی و توصیفی و براساس منابع مکتوب و میدانی نقش و جایگاه لشنیها در فارس را از اواخر صفویه تا پایان قاجار بررسی کند.
باقرعلی عادلفر؛ زهرا علی محمدی
دوره 5، شماره اول-پیاپی9-پاییز و زمستان95 ، اسفند 1395، ، صفحه 93-106
چکیده
قزوین، بهعنوان یکی از مهمترین شهرهای ایران عصر صفوی، در دورة پایتختی به اوج توسعه، رونق و آبادانی خود دست یافت. اما پس از حدود چهار دهه، پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل شد و بدون تردید این انتقال پیامدهای مهمی برای شهر قزوین بههمراه داشت. در واقع انتظار میرفت، رونق و آبادانی این شهر بهزودی از میان برود. چرا که بدیهی بود مرکزیت ...
بیشتر
قزوین، بهعنوان یکی از مهمترین شهرهای ایران عصر صفوی، در دورة پایتختی به اوج توسعه، رونق و آبادانی خود دست یافت. اما پس از حدود چهار دهه، پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل شد و بدون تردید این انتقال پیامدهای مهمی برای شهر قزوین بههمراه داشت. در واقع انتظار میرفت، رونق و آبادانی این شهر بهزودی از میان برود. چرا که بدیهی بود مرکزیت سیاسیِ یک شهر میتوانست بهمیزان قابل ملاحظهای در توسعه و رونق آن شهر مؤثر واقع شود و در نتیجه از مرکزیت افتادن آن نیز به همان میزان در زوال آبادانی آن شهر اثرگذار باشد. اما یافتههای این پژوهش که عمدتاً بر اساس گزارش سیاحان و سفرنامهنویسان اروپایی تدوین یافته، نشان میدهد، گرچه با انتقال پایتختی از قزوین به اصفهان، از اهمیت سیاسی این شهر بهمیزان قابل توجهی کاسته شد، اما بنابر علل و عوامل دیگری، این انتقال تأثیر منفی چندانی بر اهمیت اقتصادی و رونق تجاری و بازرگانی قزوین ننهاد و این شهر پس از انتقال پایتخت هم، همچنان به رونق تجاری و بازرگانی خود ادامه داد.
سیامند خلیلی*؛ عثمان یوسفی
دوره 5، شماره اول-پیاپی9-پاییز و زمستان95 ، اسفند 1395، ، صفحه 175-204
چکیده
شکلگیری امارت موکری، قبل از تأسیس دولت صفویه، در شمال غرب ایران، نقطة عطفی در تاریخ منطقة موکریان محسوب میشود. حاکمان محلی این امارت، هر کدام در زمان خود، بیشترین تلاش و کوشش را برای توسعه و آبادانی آن متحمل گردیدهاند. در این میان، بوداق سلطان، معروف به بزرگ، حوادث و وقایع اواسط حکومت شاه عباس اوّل تا اوایل پادشاهی شاه سلطان ...
بیشتر
شکلگیری امارت موکری، قبل از تأسیس دولت صفویه، در شمال غرب ایران، نقطة عطفی در تاریخ منطقة موکریان محسوب میشود. حاکمان محلی این امارت، هر کدام در زمان خود، بیشترین تلاش و کوشش را برای توسعه و آبادانی آن متحمل گردیدهاند. در این میان، بوداق سلطان، معروف به بزرگ، حوادث و وقایع اواسط حکومت شاه عباس اوّل تا اوایل پادشاهی شاه سلطان حسین صفوی را درک نموده که دوران حکومت شاه سلیمان صفوی دارای جایگاه ویژهای برای امارت موکری است. در این پژوهش، تحولات ولایت موکری در عصر بوداق سلطان، در چهارچوب یک پژوهش توصیفی ـ تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانهای و اسنادی بررسی میگردد. و بر اساس آن نشان داده میشود که بوداق سلطان از یک سو، با درایت و دوراندیشی خویش و از سوی دیگر، به علّت وجود امنیت و آرامشی که در دوران شاه سلیمان صفوی در ایران وجود داشت، توانست اقدامات مهمی را در زمینههای مختلفی انجام دهد. بوداق سلطان در جریان ارتباط با پادشاهان صفوی همعصر خویش، بهویژه شاه سلیمان، سیاست نزدیکی با قدرت برتر را انتخاب کرد، به طوری که توانست نام خود را در تاریخ موکریان، هم از لحاظ دگرگونی اساسی در شیوة معماری و بناسازی و هم در نهادینه کردن فرهنگ وقف این منطقه ثبت کند.
حمید حاجیان پور؛ رقیه جوادی
دوره 4، شماره دوم-پیاپی 8-بهار و تابستان 95 ، شهریور 1395، ، صفحه 29-40
چکیده
موقعیت خاص ژئوپلتیکی و جاذبههای طبیعی و تاریخی ایران، توجه بسیاری از سیاحان را به خود جلب کرده است. در دوره صفویه شاهد حضور سیاحان اروپایی بسیاری در اصفهان هستیم که سفرنامههایی را پیرامون بناهای تاریخی اصفهان و چگونگی معماری آنها به نگارش درآوردهاند و ضمن مقایسه معماری بناهای اصفهان با بناهای اروپایی، نکات درخور نگرشی را ...
بیشتر
موقعیت خاص ژئوپلتیکی و جاذبههای طبیعی و تاریخی ایران، توجه بسیاری از سیاحان را به خود جلب کرده است. در دوره صفویه شاهد حضور سیاحان اروپایی بسیاری در اصفهان هستیم که سفرنامههایی را پیرامون بناهای تاریخی اصفهان و چگونگی معماری آنها به نگارش درآوردهاند و ضمن مقایسه معماری بناهای اصفهان با بناهای اروپایی، نکات درخور نگرشی را گوشزد کردهاند که توجه به آنها میتواند به شناسایی مفاهیم و اندیشههای منتقل شده در این عصر کمک کند. چرایی نگرش سیاحان عصر صفوی به هنر معماری این دوره، چگونگی توصیف بناها و معماری آنها و کشف عناصر و مفاهیم کلیدی در سفرنامهها که راه را برای مطالعه سبکشناسی هنری در دورههای بعد فراهم آورد، از سؤالاتی هستند که این پژوهش درصدد یافتن پاسخهایی برای آن است.
یافتههای پژوهش حاکی از آن است که نگرش و دیدگاه سیاحان اروپایی به معماری اصفهان و پرداختن آنها به شناسایی مفاهیم و اندیشههای معماری در سفرنامههای عصر صفوی، چگونگی انتقال این مفاهیم از طریق انتشار سفرنامهها را در اروپا فراهم آورد و همچنین تصاویری که برخی از سیاحان از آثار تاریخی اصفهان برداشتهاند و تأثیری که این تصاویر در هنر و معماری غرب داشته است، زمینههای نفوذ و انتقال اندیشههای سبک معماری ایران عصر صفوی را در اروپا با خود به همراه داشت. در این پژوهش بر آن هستیم تا با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی شناخت و انتقال اندیشههای هنر معماری اصفهان عصر صفوی، از منظر سفرنامهها بپردازیم.
عباس پناهی؛ انوش مرادی
دوره 4، شماره اول- پیاپی 7-پاییز و زمستان 94 ، بهمن 1394، ، صفحه 27-37
چکیده
سرزمین گیلان همواره در طول تاریخ برای حاکمان مرکزی ایران سرزمینی ثروتمند و دور از دسترس بود. همین مسئله نیز موجب مهاجرت اسماعیل میرزا به سرزمین گیلان گشت. اما در دوره شاه تهماسب وشاه عباس اول این شاهان دلایل و بهانههای متعددی جهت تسلط بر این سرزمین داشتند. همسایگی گیلان با قفقاز، روسیه و، همچنین، ارتباط با عثمانی از مسیر قفقاز، ...
بیشتر
سرزمین گیلان همواره در طول تاریخ برای حاکمان مرکزی ایران سرزمینی ثروتمند و دور از دسترس بود. همین مسئله نیز موجب مهاجرت اسماعیل میرزا به سرزمین گیلان گشت. اما در دوره شاه تهماسب وشاه عباس اول این شاهان دلایل و بهانههای متعددی جهت تسلط بر این سرزمین داشتند. همسایگی گیلان با قفقاز، روسیه و، همچنین، ارتباط با عثمانی از مسیر قفقاز، ذخایر ارزشمند ابریشم، ارتباط آبی با اروپا، تبدیل این سرزمین به مخفیگاه فراریان و مخالفان صفوی و تسلط سادات شیعی و رقابت آنان با صفویان موجب گشت تا آنان حاضر به تداوم این حکومت ها بر گیلان نباشند و درصدد تضعیف و حذف آنان بر آیند. نگارنده در پژوهش حاضر سعی دارد با روش توصیفی و تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای و تحلیل داده های مورد اشاره به بررسی روابط مورد اشاره بپردازد.
جهانبخش ثواقب؛ پرستو مظفری
دوره 3، سال سوم-شماره دوم-پیاپی 6 بهار و تابستان 94 ، مهر 1394، ، صفحه 137-165
چکیده
حکومت اردلان کردستان یکی از حکومتهای محلی کُرد است که به رغم سدهها استقلال داخلی، در اوایل حکومت شاه عباس اول به تابعیت دولت مرکزی صفویه تن داد. به دلیل موقعیت راهبردی کردستان اردلان در مرز ایران و عثمانی، اردلان ها، که پیش از این به انقیاد هیچکدام از دولت های ایران و عثمانی در نیامده بودند، با پذیرش تابعیت رسمی دولت ایران ...
بیشتر
حکومت اردلان کردستان یکی از حکومتهای محلی کُرد است که به رغم سدهها استقلال داخلی، در اوایل حکومت شاه عباس اول به تابعیت دولت مرکزی صفویه تن داد. به دلیل موقعیت راهبردی کردستان اردلان در مرز ایران و عثمانی، اردلان ها، که پیش از این به انقیاد هیچکدام از دولت های ایران و عثمانی در نیامده بودند، با پذیرش تابعیت رسمی دولت ایران در زمان شاه عباس اول، فصل جدیدی در تاریخ سیاسی خود رقم زدند. در محدودة زمانی 1019 تا 1046ق، که شامل بخشی از دوران سلطنت شاه عباس اول و اوایل سلطنت شاه صفی در ایران است، کردستان اردلان تحت امارت دو تن از مقتدرترین امرای محلی، ههلوخان و پسرش احمدخان اردلان قرار داشت. در این پژوهش تحولات سیاسی کردستان در دورة یادشده و مناسبات این امرای محلی با دولت مرکزی ایران بررسی شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که سیاست تمرکزگرایی صفویان، از یک سو، و موقعیت جغرافیایی قلمرو اردلان در اوایل حکومت شاه عباس اول از دیگر سوی، نقش مؤثری در ادغام و جذب حکومت محلی اردلان در دولت مرکزی داشته است. از این ایّام، حکام اردلان در جایگاه والی نقش مهمّی در نظام اداری صفویان ایفا کردند.
جمشید نوروزی؛ محمد عباسی
دوره 2، شماره چهارم-بهار و تابستان 93 ، فروردین 1393، ، صفحه 68-83
چکیده
یکی از خاندان های محلی متنفذ و مشهور ایران، سادات سیفی قزوین است که نسب خود را به امام حسن)ع(می رساندند. سابقة حضور برخی از افراد این خاندان در تشکیلات حکومتی به عهد ایلخانان می رسد ؛ اما درعهد حکومت صفویه بعضی از آنان به مناصب عالی چون وزارت دست یافتند. دورة اول حیات سیاسی اینخاندان در حکومت صفویه، از زمان شاه اسماعیل اول آغازشد و تا ...
بیشتر
یکی از خاندان های محلی متنفذ و مشهور ایران، سادات سیفی قزوین است که نسب خود را به امام حسن)ع(می رساندند. سابقة حضور برخی از افراد این خاندان در تشکیلات حکومتی به عهد ایلخانان می رسد ؛ اما درعهد حکومت صفویه بعضی از آنان به مناصب عالی چون وزارت دست یافتند. دورة اول حیات سیاسی اینخاندان در حکومت صفویه، از زمان شاه اسماعیل اول آغازشد و تا سه دهه از دوران شاه طهماسب اول تداومداشت. پس از آنکه به این خاندان، به سبب تعصب مذهبی شاه طهماسب و وارد شدن ات هام تعل ق خاطر برخیسادات سیفی به تسن ن، بی مهری شد و از حکومت رانده شدند، شماری به دربار اکبر شاه تیموری، حاکم مقتدرهند، پناهنده شدند. دامنة نفوذ و قدرت سادات سیفی مهاجر در دربار تیموریان هند به اندازة حکومت صفویهنبود؛ با این همه، موقعّیت مناسب آنها در دربارتیموریان تا اواخر حکومت جهانگیر شاه، فرزند اکبر شاه ادامهداشت. در زمان شاه عباس اول، زمینة احیای نسبی قدرت این خاندان در ایران مهیا شد و آنها برای مدتیکوتاه، دوره ای دیگر از حیات سیاسی خود در حکومت صفویه را تجربه کردند. این پژوهش تاریخی، با روشتوصیفی-روایی و تحلیلی، در صدد پاسخ به این پرسش است که نقش سادات سیفی قزوینی در تشکیلاتحکومتی صفویه و دربار تیموریان هند چه فراز و فرودهایی داشته و این موضوع، متا ث ر از چه عواملی بودهاست؟
عبدالله متولی؛ ابراهیم اصلانی؛ فاطمه فضلی
دوره 2، شماره چهارم-بهار و تابستان 93 ، فروردین 1393، ، صفحه 144-161
چکیده
منطقة خراسان یکی از مهم ترین کانون های بحران در دورة صفوی بود. این منطقه به سبب موقعیت حساس ومهمی که داشت، همواره، مورد توجه همسایگان ایران، به ویژه ازبکان، قرار می گرفت. ازبکان به عنوان وارثانچنگیز و سپس تیموریان، خراسان را سرزمین موروثی خود می انگاشتند. در مقابل، صفویان نیز به عنوانجانشینان حکومت های رسمی ایران، این سرزمین را جزیی ...
بیشتر
منطقة خراسان یکی از مهم ترین کانون های بحران در دورة صفوی بود. این منطقه به سبب موقعیت حساس ومهمی که داشت، همواره، مورد توجه همسایگان ایران، به ویژه ازبکان، قرار می گرفت. ازبکان به عنوان وارثانچنگیز و سپس تیموریان، خراسان را سرزمین موروثی خود می انگاشتند. در مقابل، صفویان نیز به عنوانجانشینان حکومت های رسمی ایران، این سرزمین را جزیی از قلمرو خود می شمردند. این عامل، در کنار عواملمذهبی، زمینه های برخورد های طولانی مدت صفویان با ازبکان را فراهم کرد. تقریباً یک دهه پس از ایجاددولت صفوی، مناسبات این دو به صورت منازعات سیاسی و مذهبی بروز یافت. این منازعات در همة ادواردولت صفوی تداوم داشت و از رهگذر آن، منطقة خراسان متحمل آسیب های جدی شد. حیات سیاسی،اجتماعی، اقتصادی و مذهبی منطقة خراسان، که تا پیش از یورش های ازبکان طریق اعتلا می پیمود، بر اثرتهاجمات پیوستة آنها دچار رکود و رخوت شد.پرسش محوری این پژوهش بر این اصل استوار است کهتهاجمات ازبکان چه تاثیراتی بر ساختار سیاسی و شرایط اجتماعی، اقتصادی و مذهبی منطقة خراسان داشتهاست؟نتایج این تحقیق نشان می دهد که یورش های پیوسته ازبکان به مناطق آباد خراسان تمامی ابعاد حیاتانسانی در این منطقه را تحت تاثیر خود قرار داد و روند رشد و ارتقای فضای کلی خراسان را متوقف کرد و یاکاهش داد.
دوره 1، شماره دوم-بهار و تابستان 92 ، فروردین 1392، ، صفحه 105-113
چکیده
شاه اسماعیل پس از فتح خراسان، تشیع را در آنجا نیز مانند دیگر بخشهای قلمرو خود مذهب رسمی اعلام و تلاش کرد مردم خراسان را شیعه کند، ولی تسنن ریشهدار مردم خراسان و حملات مکرر اوزبکها، مشکلات زیادی برای او و جانشینانش ایجاد کردند. اوزبکها نقش تأثیرگذاری در مختل کردن روند توسعه تشیع داشتند. آنها با کشتار شیعیان، مخصوصاً ...
بیشتر
شاه اسماعیل پس از فتح خراسان، تشیع را در آنجا نیز مانند دیگر بخشهای قلمرو خود مذهب رسمی اعلام و تلاش کرد مردم خراسان را شیعه کند، ولی تسنن ریشهدار مردم خراسان و حملات مکرر اوزبکها، مشکلات زیادی برای او و جانشینانش ایجاد کردند. اوزبکها نقش تأثیرگذاری در مختل کردن روند توسعه تشیع داشتند. آنها با کشتار شیعیان، مخصوصاً مبلغان و فقهای شیعه، مانع گرایش اهل سنت به تشیع میشدند. این عامل در شرق خراسان به خصوص در شهر هرات از یک سو باعث میشد اهل سنت با حمایت اوزبکها در مقابل تشیع مقاومت کنند و از سوی دیگر کسانی که به تشیع تمایل داشتند متوجه این واقعیت شدند که پذیرش تشیع ولو با حمایت دولت صفویه بسیار خطرناک میباشد، لذا از پذیرش تشیع خودداری میکردند. اما پس از رفع خطر اوزبک توسط شاه عباس اول، روند تشیع پذیری در خراسان با سهولت بیشتری انجام شد، هرچند باز هم بخشی از مردم آن ایالت به ویژه ساکنان مناطقی که در مجاورت قلمرو اوزبکها بودند، تشیع را نپذیرفتند. این پژوهش بر آن است با استفاده از روش تاریخی و کتابخانهای، روند و چگونگی گسترش تشیع در خراسان عصر صفوی، اقدامات دولت صفویه در این راستا و موانعی را که با آن مواجه بودند بررسی و تجزیه و تحلیل کند.
دوره 1، شماره دوم-بهار و تابستان 92 ، فروردین 1392، ، صفحه 129-146
چکیده
از تحولات مهم اواخر دوره صفویه در جنوب ایران، بهویژه بعد از سقوط این سلسله، مهاجرت و قدرتگیری قبایل متعدد عرب در این منطقه بود. این گروههای قبیلهایِ ساکن سواحل جنوبی خلیجفارس، به دلایل مختلف تمایل داشتند در سواحل شمالی مستقر شوند. در شرایطی که در جنوب کشور، به خصوص در نواحی بندری و ساحلی خلیجفارس، خلأ قدرت وجود داشت ...
بیشتر
از تحولات مهم اواخر دوره صفویه در جنوب ایران، بهویژه بعد از سقوط این سلسله، مهاجرت و قدرتگیری قبایل متعدد عرب در این منطقه بود. این گروههای قبیلهایِ ساکن سواحل جنوبی خلیجفارس، به دلایل مختلف تمایل داشتند در سواحل شمالی مستقر شوند. در شرایطی که در جنوب کشور، به خصوص در نواحی بندری و ساحلی خلیجفارس، خلأ قدرت وجود داشت و بر اثر آن ثبات سیاسی در این حوزه حاکم نبود، زمینه برای مهاجرت و رشد این گروهها فراهم گردید. این قبایل که از مدتها پیش در اندیشه حضور و نفوذ در سواحل شمالی خلیجفارس بودند، از وضعیت به وجود آمده استفاده کردند. یکی از این قبایل، آلمذکور بود که از موقعیت حوزۀ خلیجفارس و مناطق داخلی ایران استفاده کرده و به بندر بوشهر مهاجرت کردند و در آنجا حکومتی محلی تشکیل دادند. در این مقاله فرایند مهاجرت و قدرتگیری آل مذکور در بوشهر در دو محور ارزیابی شده است: شرایط و بسترهای عمومی در جنوب کشور که منجر به مهاجرت آنان شد. این مرحله از اواخر دوره صفویه آغاز و تا دوره زندیه ادامه یافت. در این دوران اوضاع سیاسی در مناطق داخلی ایران و سواحل به گونهای رقم خورد تا مهاجرت و استقرار قبایل مختلف، از جمله آلمذکور را تسهیل نماید. در محور دوم زمینههای خاص جغرافیایی، معیشتی و سیاسی، که در بوشهر وجود داشت و با شرایط آلمذکور همخوانی داشته و زمینه قدرتگیری نهایی این خاندان را فراهم آورد، مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. بنابراین، خاندان آلمذکور با استفاده از موقعیت پدید آمده در کرانههای جنوبی کشور و با بهرهگیری به موقع از قابلیتهای خود و ظرفیتهای بندربوشهر، اسباب نفوذ و قدرتیابی خود را فراهم آوردند