جواد موسوی دالینی؛ ضرغام عابدی خواه؛ محمد علی رنجبر
چکیده
ایل کرایی یکی از ایلات منطقه کهگیلویه است که نخستین حضور مؤثر آنان در تحولات سیاسی را میتوان در دوران مغول جستجو نمود. پژوهش حاضر با استفاده از روش کتابخانهای و شیوه توصیفی- تحلیلی در پی این مسئله است که نقش و اثرگذاری ایل کرایی را از دوره صفویه تا پایان دوره زندیه در تحولات سیاسی نظامی کهگیلویه مورد واکاوی قرار دهد. یافته ...
بیشتر
ایل کرایی یکی از ایلات منطقه کهگیلویه است که نخستین حضور مؤثر آنان در تحولات سیاسی را میتوان در دوران مغول جستجو نمود. پژوهش حاضر با استفاده از روش کتابخانهای و شیوه توصیفی- تحلیلی در پی این مسئله است که نقش و اثرگذاری ایل کرایی را از دوره صفویه تا پایان دوره زندیه در تحولات سیاسی نظامی کهگیلویه مورد واکاوی قرار دهد. یافته پژوهش حاکی از این است، کوچ اجباری ایل کرایی طی دوران حکومتهای شاه عباس اول صفوی، نادرشاه افشار و کریمخان زند را میتوان ناشی از تاثیرگذاری این ایل بر تحولات سیاسی نواحی جنوبغربی ایران دانست. همچنین نقش ایل یادشده بر تحولات سیاسی جنوب و جنوبغربی ایران پس از پایان دوره صفویه تا مرگ کریمخان زند همچون حمایت از شورش صفیمیرزای دروغین و شورش قایدمراد کرایی و تمرّد از فرمان حکومتهای مرکزی ذکرشده علاوه بر اینکه اغلب زحمت و مشقت زمامداران را موجب گردید، توانست اثرگذاری ایلات بزرگتر منطقه را نیز متأثر سازد.
لیدا مودت*؛ جواد موسوی دالینی
دوره 5، شماره اول-پیاپی9-پاییز و زمستان95 ، اسفند 1395، ، صفحه 107-124
چکیده
ضعف و سستی خلافت عباسی و بروز اختلافات درونی حکومت آلبویه به تأسیس حکومتهای محلی در منطقه غرب ایران منجر گردید. حکومت بنیعناز از جمله حکومتهای محلی کُرد بود، که در فاصله زمانی 381تا511ق بر مناطق قابل توجهی از غرب ایران حکومت کرد. مسئله پژوهش زمینههای شکلگیری و گسترش حکومت بنیعناز و مناسبات آن با حکومت همجوار و سرانجام عوامل ...
بیشتر
ضعف و سستی خلافت عباسی و بروز اختلافات درونی حکومت آلبویه به تأسیس حکومتهای محلی در منطقه غرب ایران منجر گردید. حکومت بنیعناز از جمله حکومتهای محلی کُرد بود، که در فاصله زمانی 381تا511ق بر مناطق قابل توجهی از غرب ایران حکومت کرد. مسئله پژوهش زمینههای شکلگیری و گسترش حکومت بنیعناز و مناسبات آن با حکومت همجوار و سرانجام عوامل زوال حکومت یاد شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که، ابوالفتح بنعناز و ابوالشوک دو امیر نخست بنیعناز با تأسیس و تثبیت این حکومت نقش مهمی در تحولات سیاسی منطقه داشتند؛ اما شکاف قدرت میان اعضای بنیعناز، این خاندان را در برابر تهاجمات ترکمانان غز آسیبپذیر نمود. بدینترتیب سلجوقیان با بهرهگیری از سیاست تهاجمی و منازعات داخلی حکومت بنیعناز، حکومت مذکور را مطیع و فرمانبر خود گردانید. از اینرو حکومت بنیعناز پس از بیش از نیم قرن مستحیل شدن در قدرت سلجوقیان در سال 511ق منقرض گردید. این مقاله در پی آن است، که با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و از نوع کتابخانهای و با تاکید بر منابع اصلی، به تحلیل عملکرد حکومت بنیعناز و مناسباتش با سلجوقیان بپردازد.